کد مطلب:212714 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:48

زید بن یونس، ابواسامه، (شحام)
چون زید، دنبه فروش بوده معروف به شحام شده است.

از ثقات اصحاب شمرده شده است. [1] او از اصحاب حضرت باقر (ع) [2] و حضرت صادق (ع) و موسی بن جعفر علیهم السلام می باشد. [3] .

شیخ طوسی، در رجالش، او را از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) شمرده [4] و در فهرست فرموده: زید شحام، مكنی به ابواسامه، ثقه است، و كتابی دارد. [5] .



[ صفحه 221]



ابن شهر آشوب، در مناقب، او را از خواص اصحاب امام صادق (ع) دانسته است. [6] .

شیخ مفید، زید از فقهای اصحاب امام باقر و صادق علیهماالسلام، و از اعلام رؤسا و بزرگانی كه حلال و حرام از آنان گرفته شده، می داند. [7] .

اكثر بزرگان او را توثیق و تجلیل نموده اند [8] ، و روایاتی نیز در مدحش رسیده كه ما به چند روایت اكتفاء می كنیم:

در رجال كشی، و كتاب خرائج، از زید شحام روایت شده كه گفت: وقتی امام صادق (ع) به من فرمود: چقدر از عمرت گذشته؟ عرض كردم: این مقدار. حضرت فرمود: عبادت پروردگار خود را تجدید كن و توبه خویش را تازه گردان. من بگریستم. حضرت فرمود: برای چه گریه می كنی؟ عرض كردم: شما خبر مرگ مرا به من دادی. حضرت فرمود: بشارت باد تو را، چه تو از شیعیان مایی، و در بهشت با مایی؛ و صراط و میزان و حساب شیعیان ما به ما راجع است؛ و خدای تعالی رحیم تر است بر شما از نفوس شما. ای زید! گویا می بینم تو را در درجه خودت، در بهشت، و رفیقت در آن جا حارث بن مغیره نضری است. [9] .

و نیز كشی، از زید شحام روایت كرده كه گفت: به امام صادق (ع) عرض كردم كه آیا اسم من در بین آن اسامی (در كتاب اصحاب یمین) هست؟ امام فرمود: آری. [10] .

ظاهرا این حدیث تتمه روایت دیگری است كه مرحوم كشی به شرح زیر نقل كرده:

محمد بن مسعود، از علی بن محمد نقل كرده كه او، از محمد بن احمد و او، از محمد بن موسی همدانی، از منصور بن عباس، از مروك بن عبید، از زید شحام روایت كرده كه گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: نیافتم احدی را كه گفته مرا قبول كند و فرمانم را بپذیرد و به دنبال اصحاب پدرم برود الا دو نفر كه خدا هر دو را رحمت كند: عبدالله بن ابی یعفور، و حمران بن اعین؛ آن دو مؤمن خالص، و از شیعیان ما می باشند، و نام های آنان در كتاب اصحاب یمین است كه خداوند به محمد (ص) مرحمت فرموده است. [11] .



[ صفحه 222]



نویسنده گوید: در ذیل حالات سدیر صیرفی خواهد آمد كه سدت زید، در حال طواف، در دست امام صادق (ع) بوده، در حالی كه اشك از چشم های حضرت جاری بود. [12] .

شیخ كشی (ره)، از زید شحام روایت كرده كه گفت: محضر امام صادق (ع) بودم كه ناگاه حسن بن خنیس [13] عبور كرد؛ حضرت فرمود: او را دوست داری؟ او از اصحاب پدرم می باشد. و در روایت دیگر امام می فرماید: سزاوار است برای مرد كه یاران پدرش را حفظ كند؛ و نیكی به آنان، نیكی به پدر است. [14] .

در كافی، از زید شحام نقل شده كه گفت: امام صادق (ع) به من فرمود: به هر كس كه دیدی از من پیروی می كند و به گفتار من عمل می نماید، سلام مرا برسان! و من شما را به پرهیزكاری نسبت به خدای عزوجل و پارسایی در دین خود و كوشش برای خدا و راستگویی و ادای امانت و طول دادن سجده و نیكی به همسایه، سفارش می كنم؛ زیرا محمد (ص) همین دستورات را آورده است. هر كس به شما امانت سپرد، نیك رفتار باشد یا بدكردار، امانتش را به او پس بدهید؛ زیرا رسول خدا (ص) دستور می داد كه سوزن و نخ را نیز به صاحبش برگردانید. با فامیل خود پیوند داشته باشید، و به جنازه مرده هایشان حاضر شوید، و بیمارانشان را عیادت كنید، و حقوقشان را بپردازید؛ زیرا هر كس از شما كه در دینش پارسا باشد، و راستگو باشد، و امانت را به صاحبش برگرداند، و اخلاقش با مردم خوب باشد، گویند: «این جعفری است»، و این مرا شاد كند و از جانب او شادی مرا فراگیرد، بلا و ننگش به من رسد و گویند: «این ادب جعفر است». به خدا سوگند، پدرم برای من حدیث كرد كه مردی از شیعیان علی (ع) در قبیله ای بود، و زینت آن قبیله به شمار می رفت؛ از همه آن ها در پرداخت امانت بهتر بود، و حقوقشان را بهتر مراعات می كرد، و در گفتار راستگوترین بود؛ تمامی وصایا و سپرده های اهل قبیله به او سپرده می شد، و هر گاه درباره او سؤال می شد، می گفتند: كیست مثل فلان كس؟ او، در پرداخت امانت و راستگویی، از همه ما بهتر است. [15] .



[ صفحه 223]




[1] معجم الثقات، ص 57.

[2] رجال الطوسي، ص 122.

[3] رجال نجاشي، ص 125 - خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 36.

[4] رجال الطوسي، ص 122 و ص 195.

[5] فهرست طوسي، ص 149.

[6] مناقب ابن شهر آشوب، مجلد 2، جزء 7، فصل تاريخ و احوال امام صادق (ع)، ص 350.

[7] تنقيح المقال، ج 1، ص 465، رديف 4426.

[8] خلاصة الاقوال، علامه حلي، ص 36.

[9] خرائج و جرائح، ج 2، باب 15، ص 714 - رجال كشي ص 286 - بحارالانوار، ج 47، ص 143 و ص 343 - اين روايت در بصائر الدرجات، جزء 6، باب 1، ص 73، بدون قسمت آخر آمده است.

[10] رجال كشي، ص 286.

[11] رجال كشي، ص 151.

[12] رجال كشي، ص 183.

[13] در نسخه اي، حسن بن حبيش، و در نسخه ديگر، حسن بن جيش، آمده است.

[14] رجال كشي، ص 344.

[15] اصول كافي، ج 2، كتاب معاشرت، ص 464.